- تازه رو
- شادمان، با طراوت
معنی تازه رو - جستجوی لغت در جدول جو
- تازه رو
- خنده رو، گشاده رو، خندان، روباز، فراخ رو، بسّام، بشّاش، خوش رو، روتازه، طلیق الوجه، گشاده خد، بسیم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تازگی و نیکویی صورت، خوشرویی گشاده رویی بشاشت
شاد و خندان بودن، گشاده رویی، گشاده رو بودن، خوش رویی، خوش رو بودن، مباسطت، انبساط، بشاشت، مباسطه، بشر، طلاقت، تحتّم، هشاشت، روتازگی، ابرو فراخی، تبذّل
نو رس تازه رسیده، جدید نو
نورس، تازه رسیده
تازه رخسار، تازه رو
شب زنده دار
گل تازه گل نو شکفته، محبوب نوجوان
نو ویتوک (نو ویوتک عروس) نو اروس دختری که تازه بخانه شوی رفته باشد نو بیوگ
تازه نفس، آنکه قوت بکمال داشته باشد بسیار قوی
تازه رای نو اندیش نو بوشا صاحب فکر نودارای اندیشه تازه و روشن
کسی که تازه وارد کاری شده و هنوز خسته نشده باشد تازه نفس، چای و مانند آن که تازه دم کرده باشند
آنکه دارای دل جوان باشد
تازه بروت رتک آنکه ریش و سبلت وی بتازگی دمیده باشد نو خط
تازه کار
جا و مقام تازه منزل خوش و نیک سرزمین خرم
برگ تازه (درخت)، تر خرم پر طراوت جوان
ویژگی آنکه تازه زاییده
کسی که تازه به شغل و مقامی رسیده، تازه کار
ویژگی کسی که غازه به گونه های خود مالیده باشد، ویژگی آنکه گونه هایی به رنگ غازه دارد
پسری که تازه بر روی لبش مو روییده باشد، نوخط
چای که آن را تازه در قوری ریخته و دم کرده باشند، کسی که کاری را تازه شروع کرده و هنوز خسته نشده، تازه نفس
در سایه رونده، کنایه از شب رو، کنایه از شب زنده دار
پسری که هنوز ریش در نیاورده ساده رخ، ساده زنخ، برای مثال چو خواهی که قدرت بماند بلند / دل ای خواجه در ساده رویان مبند (سعدی۱ - ۴۷) ، زیبا
عروس، زنی که تازه ازدواج کرده، نوعروس، ویوگ، پیوگ، بیوگ، بیو، عروسه، گلین، بیوک
آنکه برخ خود غازه مالیده، آنکه صورتش غازه رنگ است
هرزه دو
بی ریش و امرد